حکیم توس پاسدار هویت ملی ایرانیان
تاریخ انتشار: ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۶۱۱۱۷
حکیم توس سرودن شاهنامه را آغاز کرد تا در روزگاری که فرهنگ ایرانی به دست یورشگران به یغما می رفت حرکت تازه ای در جهت استقلال زبان پارسی بردارد.
تقویم ورق میخورد و روزها و ماهها و سالها مثل باد میگذرند، خیلی چیزها در این میان رنگ کهنگی میگیرند و شاید در میان غبار فراموشی گم شوند، اما از کنار برخی از همین کهنگیها نمیشود به راحتی گذشت و نادیده شان گرفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وقت آن است که برای لحظاتی نگاهی به تقویم مان بیاندازیم و یکی از مهمترین رویدادهای سال را به یاد آوریم، شاید برخی از ما حتی تقویم رومیزی مان را ورق نزده ایم و بی تفاوت از کنار روزها گذشته باشیم، اما امروز را باید تا ابد به خاطر بسپاریم و سالها با غرور و افتخار از آن سخن بگوییم.
بیست و پنجم اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت مردی است که عمر گران بهایش را صرف فرهنگ و ادب این سرزمین کهن کرد و برای جاویدان نگاه داشتن زبان پارسی تک تک لحظات زندگی اش را گذاشت.
با نگاهی به تقویم نامش به چشم تان میخورد و عبارت " روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی" در قاب چشمان تان حک میشود، شاعری که توجه جهانیان را به خود جلب کرده و زبان شان را به تحسین اثر جاودانه اش شاهنامه واداشته است.
امروز میخواهیم برایتان از این شاعر بزرگ و شاهنامه اش سخن بگوییم و بیشتر او را بشناسیم.
فضیلتهای اخلاقی در شاهنامه
قصههای شاهنامه علیرغم مضمون جنگ مانند آن، درس و عبرتهای بیشمار دارند و سرشار از خردورزی و صلح و ندامت از جنگ است و آنرا بهشدت نکوهش میکند، اما با شناخت شاهنامه در درون خود میتوانیم آن را در خانواده بیشتر گسترش دهیم.
مهدي سيدی فرخد پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی می گوید: شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی، یکی از بزرگترین حماسههای جهان، شاهکار حماسی زبان فارسی و حماسه ملی ایرانیان و نیز بزرگترین سند هویت ایشان است، اثری که سرایش آن حدود سیسال به طول انجامید.
او می افزاید: شـاهـنامه، منظومه مفصلی اسـت که حدوداً از شـصت هـزار بیت تشـکیل شـده اسـت و دارای سـه دوره اسـاطیری، پهلوانی و تاریخی اسـت. دوره اسـاطیری شـاهـنامه، عهد کیومرث تا سـلطنت فـریدون را در بر می گیرد و دوره پهلوانی آن شـامل قـیام کاوه تا مرگ رسـتم اسـت. قـسـمت تاریخی شـاهـنامه، شـامل اواخر عهـد کیان به بعـد می شـود که این قـسـمت نیز با افـسـانه ها و داسـتانهای حماسی آمیخته اسـت.
این فردوسی شناس ادامه می دهد: به عـنوان مهم ترین مآخذ فـردوسی در نظم شـاهـنامه، در درجه اول از شـاهـنامه ابومنصوری می توان نام برد. علاوه بر آن، داسـتانهایی که درباره رسـتم و خاندان گرشـاسـپ وجود داشـته و راوی اغـلب آن ها، فـردی به نام آزاد سـرو بوده اسـت و هـمچنین داسـتانها و روایاتی پراکنده که خود شـاعـر به صورت شـفاهی از دیگران می شـنید.
بیشتر بخوانید
بزرگمردی که زبان فارسی را زنده کردسيدی بیان می کند: فردوسی بر پـی رنگ منابع بازمانده کهن، چنان کاخ رفـیعی از سـخن بنیان می نهـد که به قـول خودش باد و باران نمی تواند گزندی بدان برسـاند و گذشـت سـالیان خللی در ارکانش وارد نمی کند.
او تصریح می کند: در برخورد با قصه های شـاهـنامه و دیگر داسـتانهای اسـاطیری فـقط به ظاهـر داسـتانها نمی توان بسـنده کرد، تأمل و دقـت در آنها که گاه حتی به نظر، سـاده می نمایند، بسـیاری از حقایق وجود را بر ما آشـکار می کنند، اسـاطیر، نمونه های نخـسـتین و حقـیقی اتفاقات جزئی و کلی در عالم واقعـیت هـسـتند و تـنها آنان که صاحب تفکر و اهل اندیشـه اند می توانند از ژرفای حقایق موجود در داسـتانهای اسـاطیری بهرهمند شـوند.
این خراسان پژوه تاکید می کند: شـاهـنامه روایت نبرد خوبی و بدی اسـت و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در ناوردگاه هـسـتی اند. جنگ فـریدون و کاوه با ضحاک ظالم، کین خواهی منوچهـر از سـلم و تور، مرگ سـیاوش به دسـیسـه سـودابه و هـمه حکایت از این نبرد و سـتـیز دارند.
سيدی اظهار می کند: تفکر فـردوسی و اندیشـه حاکم بر شـاهـنامه هـمیشـه مدافع خوبیها در برابر بدی و ظلم و تباهی و تیرگی اسـت. ایران که سـرزمین آزادگان محسـوب می شـود، هـمواره مورد رشـک و آزار و اذیت هـمسـایگانش قـرار می گیرد.
او می افزاید: زیبایی و شـکوه ایران، آن را در معـرض مصیبتهای گوناگون قـرار می دهد و از هـمین رو پهلوانانش با تمام توان از موجودیت این کشـور و ارزشـهای عـمیق انسـانی مردمانش که جنبه مقـدس و دینی دارد، به دفاع برمی خیزد و جان بر سـر کار خویش می نهـند.
شاهنامه، اثری که حافظه تاریخی یک ملت است
پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی ادامه می دهد: برخی از پهلوانان شـاهـنامه چونان نمونه های متعالی آدمی بر خاک هـسـتند که عـمر خویش را به تمامی در خدمت هـم نوعان خویـش گذارده اند، پهلوانانی هـمچون فـریدون، سـیاووش، کیخسـرو، رسـتم، گودرز و طوس از این دسـته انـد.
سيدی بیان می کند: زبان شـعـر فـردوسی نه زبان تغـزل اسـت و نه زبان پند و نصیحت، اگر چه داسـتانهای او در نهایت به تمامی پند و مثلاند و شـاعـر در پایان اغلب داسـتان هایش بی اعـتباری دنیا را فـرا یاد خواننده می آورد و او را به بیداری و تنبه از غـفلت روزگار می خواند و چون هـنگام سـخن عـاشـقانه می رسـد، به سـادگی و وضوح و در نهایت در شـأن شـکوه و هـیبت پهلوانان در این میدان گوی می زند.
او می گوید: این نکته دارای اهمیت است که داستانهای شاهنامه در آن دوران نه به عنوان اسطوره بلکه به عنوان واقعیتی تاریخی تلقی میشدند، یعنی فردوسی تاریخ ایرانیان و حماسههای ملی آنان را به نظم کشید نه اسطورههای آنان را.
فردوسی شناس تاکید می کند: فردوسی نخستین کسی نبود که به نظم حماسههای ملی اقدام کرد پیش از او دیگرانی نیز دست بدین کار یازیده بودند. از آن میان دقیقی طوسی "همشهری فردوسی" شایسته نام بردن است، وی شاعری خوشقریحه بود که نخست به نظم شاهنامه ابومنصوری اقدام کرد، ولی هنوز چندی از آغاز کارش نگذشته بود که به دست یکی از بندگانش کشته شد و کار او ناتمام ماند
استاد زبان و ادبیات دانشگاه فرهنگیان مشهد ادامه می دهد: وجود فردوسی لبریز از عواطف و احساسات لطیف و شریف انسانی است، درد همه دردمندان بر دلش سنگینی میکند، کودکان بیمادر، اسیران بیپناه، وامداران تهیدست آبرومند، پیران نیازمندی که فقر خود را از دیگران پنهان میدارند، از غم پهلوانان مورد علاقهاش غمگین است.
اگر سرنوشت آنان رابه کاری ناکردنی وا میدارد، خشمگین میشود ومیگوید؛ «دل نازک از رستم آید به خشم»! مهر ورزیدن به فرزندان را وظیفه طبیعی پدر و مادر میداند، و از اینکه سام، زال نوزاد را به سبب سپیدی مویش دور میاندازد، دلتنگ است، وقتی رستم فرزندش سهراب را نمیشناسد و جگرش را میشکافد، فردوسی حیرتی اندوهبار دارد، روزی که سیاوش دل آزرده ایران را ترک میکند و به توران پناه میبرد، سخنان او و گلههایش از کاووس از دل پردرد فردوسی برخاسته است.
قیامتی بیان می کند: آنچه فردوسی در نکوهش پادشاهان ناشایسته و بیدادگر سروده، در هیچ کتابی نمیتوان یافت، از ضحاک و اسکندر بگذریم که نفس استیلای آنها بر ایران ظلم بود.
جمشید را ببینیم که با آن همه قدرت و جلال و شکوه وقتی به فریب اهریمن از راه به در شد و دست به بیداد گشود، فر ایزدی از او برگشت و به اره ضحاک به دونیم گردید. کاووس را ببینیم که به سبب بیخردی و سبکسری مورد نفرت و سرزنش ایرانیان بود. گشتاسب را ببینیم که سلطنت را به زور از پدر گرفت و به بهانه گسترش دین بهی خونریزیها به راه انداخت و برای حفظ تاج و تخت، مهر پدر و فرزندی را یک سو نهاد و اسفندیار را به کشتن داد؛ و مورد نفرت همگان شد.
او تصریح می کند: در سراسر شاهنامه میبینیم اگر چه اطاعت از پادشاه سنت است، اما این اطاعت مطلق و بی، چون وچرا نیست.
استاد زبان و ادبیات دانشگاه فرهنگیان مشهد تاکید می کند: از نظر فردوسی قدرت مطلقه به ظلم و تباهی میانجامد، این درسی است که بهتر از همه جا آن را از زبان کیخسرو بیان میکند. کیخسرو پادشاه آرمانی فردوسی است و همه شرایط را برای یک فرمانروای خوب در خود جمع دارد: گوهر " که از فر یزدانی است "، نژاد " که از تخم پاک است "، هنر " که آموختنی است "، خرد " که شناخت نیک از بد است ".
شاهنامه فردوسی، بنیاد اتحاد قومی ایرانیان
مرحوم دکتر مجتبی مینوی ادیب و نویسنده درباره بزرگی و عظمت شاهنامه فردوسی میگوید: شاهنامه، بنایی بلند و یادگاری بزرگ است از عصر پهلوانی ایرانی، از عصر جمشید و فریدون و کیخسرو و رستم گرفته تا ظهور شاهنشاهی ساسانیان و انقراض آن. در این کتاب از هر نوع فکر و موضوع، خواه پهلوانی و حماسی، خواه عاشقانه و غزلی، خواه اندرزی و تعلیمی، خواه رمزی و نغزی، خواه داستانی و اساطیری که بتوان آن را در حوزه مفهوم شعر درآورد، موجود است؛ به قول سعدی: هر باب از این کتابِ نگارین که برکنی/ همچون بهشت گویی از آن باب خوشتر است.
او اهمیت شاهنامه حکیم توس را از سه نظر برمی شمارد: اول اینکه شاهنامه در قیاس با آثار ملی دیگر ملت ها، اثری سترگ، عظیم و در خور افتخار هر ایرانی است. دوم اینکه شاهنامه، تاریخ داستانی ایران و حاوی قصههای ملی ایرانیان است و سوم اینکه زبان فارسی، وسیله استحکام عُلقه اتحاد و ارتباط طوایف ایرانی است و شاهنامه فردوسی، چنان مایه و پایه زبان فارسی را غنی و محکم کرد که از آن پس، فراموش شدن و از بین رفتنش محال بود. از این رو، این کتابْ پایه و بنیاد اتحاد قومی ایرانیان به شمار میآید.
جهان شاهنامه سراسر تکاپو و شادی و عشق به زندگی و بهرهوری از مواهب جهان است، شاهان و پهلوانان در روز خطر، هنگام هجوم دشمن سراپا غرق کار و کوششاند، در آن میان هر وقت خوش که دست دهد، مغتنم میشمارند و بساط عیش میگسترند و تن و جان را برای نبرد فردا آماده میکنند، خیام و حافظ هم پیرو حکمت دانای توساند، همه رباعیهای اصیل خیام حامل این پیاماند، نیازی نیست که شواهد زیادی بیاوریم.
گلههای فردوسی و پهلوانانش از سپهر و زمانه، دردی انسانی و شاید تا اندازهای هم برگرفته از منابع اوست که تحت تأثیر عقاید زُروانی بودهاند. در یک جا که از پیری و بیمهری زمانه مینالد، سپهر جوابش میدهد که: «من گناهی ندارم و خود آفریده ضعیف جهان آفرینم!»
تلاش فردوسی برای زنده کردن هویت ملی گذشته ایران
فردوسی با تیزفهمی و زیرکی و با تشویق سامانیان در این دوره سرودن شاهنامه را به زبان دری آغاز کرد تا در روزگاری که فرهنگ و هویت ایرانی، از سوی حکومت و خلافت عباسی سخت در معرض تهدید و تحقیر بود، مسیر حرکتی تازه را به سوی استقلال سیاسی و فرهنگی برای مردم هموار کند و بستر فرهنگی لازم را برای این استقلال فراهم آورد.
او هنگامی که سر برآوردن صفاریان و سامانیان را دید، با شور و شعفی وصفناپدیر، شادمانه و مسرورانه، طعم شیرین استقلال ایران را حس کرد و برای پایداری و جاودانگی آن، با وجد و افتخار بسیار کوشید تا با نظم شاهنامه، ریشهها و پیوندهای ملی و فرهنگی و استقلال ایران را استحکام بخشد و وظیفه تاریخی خویش را به فرجام رساند.
شاهنامه به زبان پارسی دری سروده شد که همان دنباله زبان پهلوی است؛ زبانی که میتوانست تمامی جلوههای فرهنگی و تاریخی ایران را در برابر چشمان مردم مشتاق ایران، زنده کند و با بیانی آتشین و نظمی دلنشین، دیگران را به سوی خود کشاند.
شاهنامه منبعی است بسیار غنی و ارجمند از میراث ماندگار ایران؛ منبعی که میتوان در سراسر آن، استمرار هویت ایرانی و اقوام آن را، از دنیای اسطورهها و حماسهها، تا واپسین سالهای حکومت شاهان و فرمانروایان ساسانی، به تماشا نشست و خودآگاهی جمعی ایرانیان را مشاهده کرد.
حکیم توس با سرودن شاهنامه و پشتیبانی از زبان پارسی دری، مسیر حرکت به سوی استقلال را هموارتر کرد, آن هم در دورانی که ایران پس از فروپاشیدن دولت ساسانی، هنوز دارای مرزهای تعیین شده جغرافیایی و سیاسی نبود و اصلاً چیزی به نام ایران، که دربردارنده مرزهای سیاسی مشخصی باشد، وجود نداشت، چون همه سرزمینهایی که توسط اعراب فتح شده بودند، ولایتهایی از امپراتوری بزرگ خلافت به شمار میآمدند.
در چنین دورهای، فردوسی در «شاهنامه» ، بیش از هزار و دویست بار از ایران و ایرانی نام میبرد و شکوه کشور را در گوشجان آنان فرو میخواند، تا هویت ملی گذشته ایران را از پس قرن ها، دوباره فرایاد مردم آورد.
فرهنگ ایرانی در شاهنامه فردوسی
انگیزه سرودن شاهنامه نیز از هر روزن و زاویهای که بنگریم جز پاسداری از ایران و فرهنگ کهن ایرانی و زبان شیرین پارسی نبوده است. در روزگاری که ایرانیان قیامهای مسلحانه بسیاری را در گوشه و کنار این سرزمین اهورایی در برابر ستمپیشگان مهاجم سامان داده بودند، فردوسی هوشمندانه و خردمندانه ابزار فرهنگ و هنر را برای مبارزه و غلبه بر قوم مهاجم و به ظاهر غالب برگزید.
حکیم توس با آنکه فرزانه مردی آرمانگرا بود و آرمانگرایی نیز اغلب ملازم افراط و احساسات، هیچگاه از جاده خرد یکسو نشد و در سرتاسر شاهنامه گرانسنگ خویش بر مدار خرد و در دایره حکمت، آرمان خویش را پی گرفت؛ اما آرمان فردوسی چه بود که افزون بر همه ثروت و داراییدهقان توس، سیسال از عمر با ارزش این ابر مرد فرهنگ ایران را هم مصروف خود داشت؟ شاید بتوان همه آرمانهای فردوسی در واژه مقدس «ایران» خلاصه کرد.
ایرانی که میراثدار تمدنی چندین هزارساله، محمل زبان شیرین پارسی و ظرف هویتبخش مردمی مسلمان و آزاده است. مردمی که، چون خرد را و روشنی را و راستی و پاکی و مردمی را میستودند، به دین محمد (ص) گرویدند؛ اما در مغاک ستم خودکامگان اموی و عباسی گرفتار آمدند و اینک فردوسی یکتنه میکوشید تا با فدیه عمر و مال و جان خویش، روحی تازه در کالبد فسرده ایران و آزادهزادگان سرکوب شده ایرانی بر دمد و ایشان را از بند بندگی جانشینان خود خوانده خدا و رسول برهاند.
وی نه تنها سبب احیا که زمینه مراقبت هزارساله و همچنین حفظ پیوسته هویت و پیداکردن جایگاه خود حتی در میان شکستهای ایرانیان را نیز تضمین کند و گامی مهمتر و ارزندهتر مبنی بر انتشار و جاری شدن زبان در مرزهای متعدد سیاسی وزبان دیوانی کشورهایی که خود صاحب زبانها و تمدنهای کهنی هستند از جمله هند و عثمانی بردارد و بقول دکتر محمدحسنین هیکل روزنامه نگار پر آوزه مصری «ما ایرانی ماندیم، چون فردوسی داشتیم».
فردوسی عارفی بود که حتی به بدترین و سیاه ترین اتفاقات نیز نگاهی سرشار از امید داشت، برای نمونه در شاهنامه، شخصیتی مانند رستم علی رغم تمام توانایی و قدرتمندیاش، باز هم در لحظات سخت و دشوار مبارزه با حریفان، از خدا یاری میطلبید و به کمک و پشتیبانی او امیدوار بود.
علاوه بر این، در مقدمه داستانها و در آغاز نامههایی که شخصیتهای شاهنامه به هم مینویسند، نام خدا ذکر شده و بعد از امیدوار بودن به لطف و رحمتِ او سخن گفته میشود، مثلاً در جایی که فریدون به دو پسرش، سلم و تور نامه مینویسد، در ابتدای نامه از زبان او در وصف خداوند میخوانیم: «نماینده شب به روز سپید/ گشاینده گنج پیش امید/ همه رنجها گشته آسان بدوی/ برو روشنی اندر آورده روی».
ما نیز با وجود چنین اسطوره ای در تاریخ کشورمان باید از گفتار او پند بگیریم و حالا که در سخت ترین شرایط کرونایی هستیم با توکل به خدا و یاری خواستن از او از این اتفاق به سلامت خارج شویم.
گزارش از مهلا جیرفتی
منبع: پول نیوز
کلیدواژه: حکیم حکیم جرجانی شاهنامه شاهنامه طهماسبی رویداد های شاهنامه فردوسی سرودن شاهنامه زبان و ادبیات زبان پارسی زبان فارسی داسـتان ها حماسه ها حکیم توس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.poolnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پول نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۶۱۱۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شاهنامه خوانی علمالهدی در نماز جمعه درباره حجاب: منیژه منم، دخت افراسیاب، برهنه ندیده تنم آفتاب
سید احمد علمالهدی در خطبه سیاسی نماز جمعه این هفته که با حضور پرشور زائران و مجاوران در حرم مطهر رضوی برگزار شد، با اشاره به فرارسیدن سالروز شهادت امام صادق (ع) اظهار کرد: مسئله مظلومیت، قصه تکراری در سیره همه اولیای الهی است و شاید یکی از ابعادی که وجود اقدس امیرالمومنان (ع) را اول مظلومان عالم میدانند، به این خاطر است که خود مظلوم بود و همه مظلومان عالم نیز از نسل او بودند.
وی افزود: شما ببینید یک شخصیت عالم و فرزانهای را با لباس عبادت از خانه بیرون بکشند، دستهایش را در حدود سن ۶۵ سالگی ببندند و بیحیایی سوار بر اسب او را به دنبال بکشد. این مظلومیت برای کدام رهبر و قوم تکرار شده است؟ در همین حد که حتی یهود جسور و عنود نیز با اینکه قاتل پیامبران بودند، اما دست به چنین هتک حرمتهایی نمیزدند. به همین هم اکتفا نکردند و در نهایت با سم وجود اقدسش را مسموم کردند و به شهادت رساندند.
نماینده، ولی فقیه در استان خراسان رضوی خاطرنشان کرد: امام صادق (ع) یک وجه تقارن و تشابه نزدیکی هم با وجود اقدس، ولی نعمت ما علیابن موسیالرضا (ع) داشتند. یکی اینکه امام صادق (ع) نخستین نفری بود که ولادت امام رضا (ع) را بشارت داد و دوم آن که شهادت امام صادق (ع) از نظر زمانی مقارن با ولادت امام رضا (ع) بود که انگار سرچشمه علم و فضائل امام صادق (ع) وقتی از دنیا رفت، در وجود، ولی معصوم دیگری همچون امام رضا (ع) دوباره متولد شد تا همگان از آن محظوظ و بهرهمند شوند.
اجتماع صادقیون مصداق یک سنت حسنه استایشان با دعوت رسمی از زائران و مجاوران بارگاه منور رضوی برای حضور در اجتماع بزرگ صادقیون ادامه داد: همچون سالهای قبل، فردا نیز به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت رئیس مذهب جعفری، زائران و مجاوران امام هشتم (ع) از میدان شهدا به سمت حرم مطهر رضوی راهپیمایی میکنند. اجتماع عظیم صادقیون از آن سنتهای حسنه و نیکی است که همه میتوانند به نیت عرض تسلیت و ابراز ارادت به محضر امام رضا (ع) در آن شرکت کنند.
علمالهدی گفت: از برگزارکنندگان اجتماع عظیمی که روز چهارشنبه در حمایت از طرح نور برگزار شد تا مردم، شور و ارادت خود را نسبت به فرمانده محترم و شجاع نیروی انتظامی و مجریان طرح نور نشان بدهند، تقدیر و تشکر میکنم. وقتی نیروهای نخبه نظام به دنبال اجرای شرع و قانون بیفتند، باید حمایت مردم نیز پشتیبان آنها باشد. این اجتماع موردتأیید بنده است و از همه شما برادران و خواهران گرامی برای شرکت در آن تشکر میکنم.
کارگر، عنصر سازنده در جامعهعضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به فرارسیدن هفته معلم و هفته کارگر به عنوان دو مناسبت جاری تصریح کرد: این روزها در هفته کار و کارگر هستیم. کارگر، عنصر سازنده در جامعه است و توسعه اقتصادی، رشد اقتصادی و جهش تولید به مدد بازوان توانمند او تأمین میشود که از این حیث، تأمین معیشت کارگر بر همه مسئولان ضرورت دارد. علاوه بر این، هفته معلم نیز در این روزها در جریان است که با اشاره به آن، نکاتی را عرض میکنم.
ایشان با اشاره به آیه ۲ سوره مبارکه جمعه تأکید کرد: قول مشهور این است که امام (ره) فرمود معلمی شغل انبیاست، اما اشاره امام راحل به هر معلمی نیست، زیرا خداوند عالم در قرآن کریم سه شغل برای پیامبران الهی عنوان کرده است؛ آن جا که میفرماید «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ» و تصریح میکند که پیامبران، آیات الهی را برای مردم میخواندند، آنها را تزکیه میدادند و کتاب و حکمت به ایشان میآموختند. این سه عنوان، سه شرطی است که اگر معلم به آن پایبند بود، آن زمان است که میتوان گفت آن معلم رهرو طریق انبیاست.
تولید هویت، تکلیف اصلی معلمانعلمالهدی با بیان اینکه تولید هویت برای مردم، بزرگترین رسالت انبیای الهی بود، گفت: همه انسانهایی که در دوران حیات بابرکت رسول اکرم (ص) در قبایل، عشایر و دستههای مختلف که گرفتار امیال نفسانی بودند، بر هم شمشیر میکشیدند و قتل و غارت را در روابط خود حاکم میکردند، به دست پیامبر اسلام (ص) هویت یافتند، تبدیل به «امت» شدند و جامعهسازی کردند. بر همین اساس هم بود که رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با معلمان تأکید کردند که پرورش هویت دانشآموزان در کنار علمآموزی بر معلمان ضرورت دارد.
ایشان بیان کرد: معلم مکلف است پیش از آموزش، به دانشآموز هویت ملی و دینی ببخشد، زیرا از اساس، هویت دینی محور هویت ملی است. عزیزان من، مسئله حجاب نیز یکی از همین هویتهای دینی و ملی است. اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند «منیژه منم، دخت افراسیاب، برهنه ندیده تنم آفتاب».
تزکیه، مقدم بر تعلیم استعضو مجلس خبرگان رهبری با تأکید بر اینکه آموزش و پرورش مکلف است فرهنگ ملی و دینی را به دانشآموز تعلیم دهد، اظهار کرد: اگر این فرهنگ به درستی منتقل شد، آن زمان است نسل آیندهساز دیگر خودباختگی هویتی نخواهد داشت و غربگرا و غربزده نخواهد بود. برادران عزیز، خواهران گرامی، آنچه امروز در دانشگاههای آمریکا درحال وقوع است، اینکه استاد دانشگاه را روی زمین میکشند و دانشجو را به شدیدترین شکل ممکن سرکوب میکنند، همه اینها تابلوی لیبرال دموکراسی و تمدن غربی است که امروزه در ایالات متحده آمریکا به چشم میآید. حقیقت اینها همین است، واقعیت اینها همین است. دانش آموز اگر هویت پیدا کند، به اینها وابسته نمیشود.
ایشان افزود: پس از هویتبخشی، خداوند عالم تزکیه را مقدم بر تعلیم دانسته است. به همین دلیل، ما نیز تأکید داریم که باید پرورش مقدم بر آموزش باشد. البته در مقوله پرورش نمیتوان فقط به دبیران پرورشی اکتفا کرد، زیرا اصل تربیت از همان معلمی آغاز میشود که درحال تعلیم است. آن عظمتی که معلم به خاطر علمش در چشم دانشآموز دارد، بهترین ابراز تربیت است اگر معلم دغدغهمند باشد. اگر معلم این سه خاصیت را داشت یعنی به دانشآموز هویت داد، او را تربیت کرد و تعلیم را به حد کمال به اجرا درآورد، آن زمان است که رهرو طریقت انبیاست.
سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غولپیکر چینی از پورشه هم گرانتر است! قارچهای زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی میشوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست میدهند، چه حسی است؟